روز تولد شناسنامه ایم و ادامه زندگی

امروز ۱۶-۶-۱۴۰۰ روز تولد شناسنامه ای من هست.

روزی که همه دهه شصتی ها دارند چون تغییر در تاریخ شناسنامه یک مورد مرسوم بود برای اینکه زودتر به مدرسه بریم.

اما خودمانیم چه فرقی هست بین تولد شناسنامه ای و تولد اصلی ؟ در هر دو تاریخ خودمان هیچ نقشی نداشتیم . زمان تولد و مکان تولد و پدر و مادرمان را خودمان انتخاب نمی کنیم. (هر چند برخی مکاتب به این اعتقاد دارند که خودمان انتخاب می کنیم)

اما مسئله ای مهمتر از تاریخ تولد هست. تاریخ متولد شدن تاریخی که متوجه می شوی که می خواهی زندگی خودت را چگونه بگذرانی؟

روز تولد واقعی

روزی که تصمیم میگیری واقعا چگونه زندگی کنی ؟

میدانم که دنیا اختیارات بسیار کمی به ما می دهد . ما کشور و زبان و خانواده و شرایط مالی خانواده مان را انتخاب نمی کنیم و به ما تحمیل می شود . شرایط سیاسی و اقتصادی روی زندگی ما بسیار اثر می گذارد و هیچ کاری نمی توانیم بکنیم . یک شبه سرمایه مان نابود می شود و زندگی بسیار سخت . همه را می دانم .

سوال من از خودم این هست که خب ! می خواهی با زندگیت چه کار کنی ؟ (با وجود همه این شرایط)

برخی فکر می کنند راجع به شغل صحبت می کنم . اما منظورم شغل نیست. فرض کنید شما تصمیم میگیرید که قناد ماهری شوید و با درست کردن شرینی های خوشمزه حال آدمها رو خوب کنید . و قوانین می چرخد و قنادی شما پلمپ می شود و مجوز کار شما هم باطل می شود ، حالا می خوای چه کار کنی ؟

زمانی که بدانی با زندگیت چه کار می خواهی بکنی اون روز ، روز تولد توست . روزی که هیچ محدودیتی نمی تواند تو را نگه دارد.

اگر می خواهی بندگی کنی دیگر شرایط برات معنا نداره . مثل یوسف (یوزاسیف) که در خانه عزیز مصر بندگی می کرد در زندان هم بندگی اش را ادامه دارد . روزی در شکوه و جلال بود و روز دیگر در ته زندان و فراموش شده . چه فرقی می کند در اوج رفاه و امکانات باشی و چه در اوج سختی و طرد شدگی . وقتی بدانی زندگی ات در چه مسیری حرکت می کند ، حرکت می کنی چه با سرعت جت چه با پای پیاده.

باور اشتباه من

همیشه فکر می کردم که من با فردی ازدواج می کنم که مثل خودم اهل آموزش و رشد و پیشرفت هست و با هم تیم می شیم و می ترکونیم و در واقع دید من به همسرم ، یک فرد هم تیمی بود .

و همیشه شروع خودم رو به تاخیر می انداختم تا هم تیمی خودم رو پیدا کنم . یعنی یه جورایی وابسته به حضور یک فرد دیگه بودم که با هم مثل این فیلم هندی ها از صفر شروع کنیم و بریم جلو و همه چیز رو با هم بسازیم .

اوایل خیلی ناامید می شدم ، چون به هرکسی که پیشنهاد می دادم می دیدم که دنبال یک زندگی ساخته شده است و حال ساختن از صفر رو نداره . بعدا بهشون حق دادم که خواستار امنیت باشن.

الان هم که این متن رو می نویسم مجردم و دیگه منتظر کسی نیستم که با هم شروع کنیم . تنها شروع می کنم امیدوارم تو مسیر همدیگر رو پیدا کنیم . اگر پیدا نکردیم ، نکردیم دیگه . هر کس مسیر خودش رو میره .

وقتی اینو بدونی خیلی راحت میشی

وقتی این موضوع رو درک کنی خیلی راحت با زندگی برخورد می کنی

دنیا صرفا یک بازیه . اینو زمانی درک کردم که کلی کتاب و تحقیق راجع به تجربه های نزدیک به مرگ داشتم و مستند فوق العاده زندگی پس از زندگی که همه قسمت هاش رو هم در کانال یوتیوب م منتشر کردم که حالت آرشیو برای خودم داشته باشه.

صرفا این دنیا یک بازیه و یک مزرعه . هر جور که بخوای می تونی این بازی رو انجام بدی ولی با قوانین خودش و اینکه اختیاراتت خیلی کمه. و اصل قضیه دنیای پس از مرگه

مهم نیست اعتقاد داری یا نه . مسلمونی یا نه . خدا رو باور داری یا نه . مهم نیست. مهم اینه که یکسری آدم رفتند اونور رو دیدند و برگشتند و صرفا ایرانی هم نیستند این تجربه ها هم در غرب اتفاق می افته و هم در شرق و جالب اینجاست که وقتی همه اشتراکات زیادی دارند نشون میده که دنیای پس از مرگ و واقعیت داره . چون نمیشه همه مردم کره زمین با دین های مختلف و فرهنگ های مختلف گزارش یکسان بدهند .

بریم سراغ اصل قضیه : بازی در دنیا

اولین قانون این بازی اینه که تو هیچ کنترلی روی بیرون از خودت نداری . دارم از کنترل میگم . ممکنه بتونی اثرگذار باشی اما نمی تونی کنترل کنی . پس خیلی از شرایط دست تو نیست مثل همه گیری کرونا ، مثل تورم ، مثل جهش قیمت ها و پودر شدن آرزوها و اهدافت ، مثل تغییر ناگهانی قوانین .

یک روز عزیز مصری یک روز زندانی طرد شده و فراموش شده مصر . یک روز صاحب خونه ای و زلزله میاد و فرداش چادر هم نداری که توش زندگی کنی .  یک روز یک خانواده شاد و خوشحال داری و در عرض چند لحظه تصادف می کنی و هیچی نداری.

و برعکسش هم هست روزگار فقط منفی نیست گاهی هم مثبته و همون زندانی میشه وزیر کل مصر . یک مستاجر ، صاحبخونه میشه و هزاران مثالی که خودتون در اطرافتون می بینید که آدمها چطور به اوج می رسند و چگونه از اوج به خاک سیاه می شینند.

خب !

اینا به من نشون میده که هدف گذاری مالی بدون معنا ، احمقانه ترین کار هست . چرا ؟

مثال بزنیم : هدف میذاری که تا پایان سال ماشین بخری . و شروع می کنی به تلاش بی وقفه برای رسیدن به ماشینت

خب ؟ سه حالت پیش میاد :

۱) بهش نمی رسی (به هر دلیلی مثل تورم ، تغییر قوانین و …) و در مسیر رسیدن بهش میمیری . الان واقعا چه زندگی داشتی؟ یک زندگی پر حسرت !!! که فقط تلاش کردی و به هیچی نرسیدی !

۲) بهش می رسی و خوشحالی ولی بعدش میمیری . این دیگه خیلی زور داره . چون فرصت نشد حالش رو ببری

۳) بهش میرسی و تماما ازش لذت می بری . خب ! بعدش چی؟ برات عادی میشه. قبول نداری؟ به گوشی که دستت هست نگاه کن. زمانی که خریدیش چقدر ذوق داشتی . چقدر با لذت باهاش کار می کردی که ازش سر در بیاری . حالا چی ؟ برات عادی شده. و حتی به فکر عوض کردنش هستی . نه دیگه ذوقی داری نه لذتی برات داره . تمام شد.

خب پس چه کار کنیم؟ آیا اهداف مالی بده ؟

نه اهداف مالی عالی هستن به شرط اینکه پشتش یک معنا داشته باشه. زمانی که برات معنا داشته باشه دیگه مهم نیست بهش می رسی یا نه از هر لحظه که در مسیر هستی لذت می بری . حتی که مسیرها به روت بسته بشن تو از راه دیگه ای میری و دیگه هدف مهم نیست.

اینجاست که لذت آغاز می شود ولو با سختی زیاد

وقتی معنای زندگی ت رو پیدا می کنی دیگه امکانات معنا نداره . مثلا اگر معنای زندگی ت بهبود زندگی آدمها باشه دیگه فرقی نداره وزیر باشی یا زندانی توی زندان . هر جا باشی کار خودت رو می کنی.

شاید بگید : یعنی چی ؟ واقعا فرق نداره ! می دونی یک وزیر چقدر می تونی تو زندگی آدمها تاثیر بذاره ؟! و یک زندانی هیچ کار نمی تونه بکنه ؟!

میگم : آره میدونم . اما دنیا براساس خواسته ما عمل نمی کنه . ما هیچ کنترلی روی محیط نداریم. به اندازه خودمان می توانیم عمل کنیم . اگر وزیر باشیم در حد وزارت و امکاناتی که داریم زندگی مردم رو بهبود می دیم . اگر کارمندیم به اندازه کارمندیمون و حتی اگر تو زندانیم به اندازه امکاناتی که داریم .

این حقیقت مهم زندگی رو باید بپذیریم که : میزان امکانات در دسترس خودمون ، رو خودمون تعیین نمی کنیم. هر مقداری که داریم رو استفاده می کنیم.

یک مثال تلخ : ما حتی نمی دونیم امروز که سایه پدر و مادر بالای سرمون بود فردا هم هست یا نه ؟

ما حتی نمی دونیم خودمون فردا رو می بینیم یا نه ؟ مثل من که امشب دارم این مطلب رو می بینم نمی دونم صبح رو می بینم یا نه ؟

شاید سالها زنده باشم ممکن هم هست نباشم . می بینی ! صاحب هیچی نیستیم !

یه نکته راجع به شغل

تمامی شغل ها یک نقطه مشترک دارند و اون اینه که یک نیازی رو برطرف می کنند و باعث حال خوب آدمها میشن . تمامی شغل ها باعث حال خوب آدمها میشن.

شغل که ازش صحبت می کنم منظورم شغل سالم هست مثلا دزدی شغل نیست. کلاهبرداری شغل نیست . رباخواری و نزول خوری شغل نیست هرچند تعداد زیادی از آدمها انجامش بدن دلیل بر سالم بودنش نیست.

و زمانی که ما به عنوان یک اجتماع کنار هم جمع شدیم به رفع نیاز همدیگر مشغول شدیم تا زندگی بهتری برای همدیگر بسازیم و میزان ارزشی که هر فرد برای دیگران ایجاد می کرد رو با واحدی به عنوان پول سنجیدیم. و هر کس ارزش بیشتری ایجاد می کرد پول بیشتری داشت و هرکس پول بیشتری داشت اثرگذاری بیشتری داشت. برای همین افرادی که امنیت رو ایجاد می کردند (یا مثلا ایجاد می کردند) پول بیشتری درمی آوردند.(مثل پادشاهان و حاکمان) . الان نمی خوام تحلیل کنم که درست هست یا غلط . یا اینکه چقدر انحراف داریم از این تعریف ها . موضوع اینه که بدونیم پول چیه ؟ و ما چرا داریم کنار هم زندگی می کنیم.

وقتی معنای زندگی ت این باشه که حال آدمها رو خوب کنی . دیگه فرقی نداره این معنا به چه صورتی داره خودش رو نشون میده!

تولید کننده کفش هستی و با ساخت کفش حال آدمها رو خوب می کنی یا قنادی و با درست کردن شیرینی یا کارمندی و با انجام وظایفت کمک می کنی سازمانت خدمات بهتری ارائه بده. یا تاجر هستی و کمک می کنی محصولات مورد نیاز مردم راحت به دست شون برسه و مثل من مدرس هستی و کمک می کنی مطالب خوب به مردم آموزش داده بشه

چه فرقی می کنه به چه صورتی خودش رو نشون بده معنا ثابته ! دیگه مهم نیست قوانین عوض بشن ! پلمپ ت کنند ! مجوزت رو پاره کنند ! تو یک شکل دیگه با امکانات همون لحظه پیدا می کنی تا زندگی مردم رو بهتر کنی . این که میگم حال مردم رو خوب کنیم به معنای اجرا کمدی نیست. یک فردی سازنده خانه است با ساخت خانه حال مردم رو خوب میکنه

و کسی که چنین معنایی داره دیگه از کارش نمی دزده ، دیگه کلاهبرداری نمی کنه . چون معنای زندگی ش اجازه نمیده .

حالا این مثال بود . معنای زندگی تو چیه ؟ و به چه شکلی داره خودش رو نشون میده ؟

معنای زندگی من تا این لحظه رشد و پیشرفت افراد هست و به شکل تدریس و کوچینگ فردی و خصوصی خودش رو داره نشون میده . سال پیش به صورت مشاوره و سرپرست یک مجموعه آموزشی خودش رو نشون میداد.

چرا گفتم ؟ تا این لحظه !؟

چون معنای زندگی یک چیز ثابت نیست و در دهه های مختلف زندگی عوض می شن . به عنوان مثال : ممکنه بعد از ازدواج معنای زندگی ام امنیت خانواده م بشه و به شکل های دیگه خودش رو نشون بده .

اولویت ها ، ارزش ها (که بعدا شاید یک دل نوشته براش بنویسم) ، و معنای زندگی

سه رکنی هستند که می تونی هر لحظه از زندگی برات لذت بخش بشه . لذت بخش! ممکنه سخت باشه اما لذت داره و سختی اش رو می پذیری چون برات معنا داره.

.

راستی تولدم مبارک 🙂

راستی شیرینی مورد علاقه من حلوا هست. شیرینی که معمولا برای مراسم مرگ و ختم افراد استفاده میشه . و من برای روز تولدم برای خودم حلوا می خرم برعکس بقیه که کیک خامه ای می گیرند. باورتون نمیشه اما بدونید که هیچ چیزی مثل مرگ نمی تونه به زندگی معنا بده . چون بهت یادآوری می کنه که زمانت کوتاهه. و هر کاری می خوای انجام بدی انجام بده.

صرفا اومدی روی زمین که ارزشمند بشی . و زمانی اینو درک می کنی که بتونی از خودت بگذری .

همیشه برام سوال بود که چرا جایگاه شهدا نزد خدا اینقدر بالاست. مگه چه کار می کنند . میرن جبهه یک گلوله می خورند و تمام ! ( منظورم شهیدی هست که در قرآن آمده نه اینکه روی هر کسی اسم شهید میذارن! ) بعدا فهیمدم که از چیزی گذشتن که هیچ کس حاضر نیست ازش بگذره . از خودشون گذشتن و جونشون رو گذاشتن برای خدا !

خود من با اینکه اینهمه روی خودم کار کردم تو تا پست و استوری راجع به خدا می ذارم ترس از فحش خوردن دارم. و اونها جونشون رو گذاشتن . خیلیه !

واسه چه کاری حاضری از جون مایه بذاری ؟

بالاخره می میری ! چه الان چه صد سال دیگه ! می خوای با زندگیت چه کار کنی ؟ (می خوای با ترسهات بمونی و حسرت بخوری یا اقدام کنی ولو اینکه شکست بخوری میگی ارزشش رو داشت؟)

برای رسیدن به چه چیزی از وقت و انرژی و تخصص و پولت می گذری ؟

(اگر سختت بود روی این سوالات متمرکز بشی و جوابشون رو پیدا کنی می تونی زنگ بزنی و یک زمان با هم هماهنگ کنیم راجع بهش متمرکز بشیم .)

وقتی جواب این سوالات رو پیدا کنی . می تونم بگم دوباره متولد میشی.

اینبار میگم : تولدمون مبارک.

ساعت ۲:۳۰ دقیقه شب . تاریخ ۱۶-۶-۱۴۰۰ . خدایا شکرت .

خدایا ممنونم بابت همه نعمت ها و رحمت ها و حکمت هات

خدایا شکرت بابت این همه امکانات ، ممنونم که همیشه حواست بهمون هست و هیچ وقت رهامون نمی کنی. خدایا شکرت بابت دانش و خردی که عطا کردی . ممنونم